عوامل تسهیل کننده
1. تکلیف گریزی و اباحه گری
بین پیروان هر مکتب، هستند کسانی که انگیزه گردن نهادن به بایدها و نبایدها را ندارند و همیشه و همه گاه تلاش میورزند از زیر بار تکلیف، شانه خالی کنند؛ اما برای این امر، توجیهی ندارند؛ لذا از خانواده و جامعه بیرون رانده میشوند. همچنین عدهای بیاعتقادند و نمیتوانند بیاعتقادی خود را بروز دهند؛ زیرا جامعه و خانواده آنان بر شالوده دینداری بنا شده است و کار آنان، شنا بر جریان خلاف است.
این افراد، در جامعه دینداران، خود را زندانی میپندارند و همیشه برای خود راه فراری میجویند؛ از این روی با هر نغمهای که با هواها و هوسهای اینان همراه باشد، همنوا میشوند و با هر حرکتی که بیتقوایی و لاابالی گری اینان را نادیده انگارد یا برای آن توجیه و مبنایی درست کنند، همراه میشوند.درباره محمد بن نصیر نمیری از مدعیان دروغین نیابت در دوران غیبت صغرا میگویند وی قائل به اباحی گری بود و همة محرمات را حلال میدانست. وی لواط را جایز میدانست و میگفت از ناحیه مفعول، نشانه تواضع و فروتنی و از ناحیه فاعل یکی از شهوات و طیبات است و خداوند هیچ کدام از این دو (تواضع و طیبات) را حرام نکرده است. [9]
انگیزههای مهم گرایش شماری از جوانان به مسلک بابیت و بهائیت، همین آسان گیری و بیپروایی اخلاقی بوده که این مسلک از آن سخن میگفته است. رهبران بابیت، به نام اصلاح دین و تمدن و نوآوری، مرزهای شرعی میان زن و مرد و پوشش زن را در اسلام به سخره میگرفتند و برای تبلیغ مرام خود و جذب جوانان به سوی مسلک خود از زنان استفاده میکردند.
قرة العین[10] از نخستین زنان گرونده به باب است که در محفل بابیان و هواداران خود، بیحجاب آشکار میشده، منبر میرفته است. در یکی از سخنرانیهای خود، خطاب به بابیان میگفته است: «ای اصحاب! این روزگار، از ایام فترت شمرده میشود. امروز تکالیف شرعیه، یک باره ساقط است و این صوم و صلات کاری بیهوده است (انصاری، 1382: ص80)».
2. بیتفاوتی خواص
انسان، موجودی اجتماعی است و همواره تکامل و پیشرفت خود را در همبستگی و تعامل با جامعه میبیند؛ لذا انسان و جامعه دارای رابطه دو سویه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری هستند. مردم نیز از حیث تأثیرات متقابل به دو گروه تأثیرگذار و تأثیرپذیر تقسیم میشوند. از دیدگاه جامعه شناسی، گروه تأثیرگذار «خواص» و گروه تأثیرپذیر را «عوام» مینامند. با نگاهی دقیق به جوامع پیشین، در مییابیم که عوام و خواص، در دورههای مختلف منشأ تحولات تاریخی بودهاند؛ به گونهای که هر پدیده تاریخی، حاصل نوع عملکرد این دو طایفه و تعامل آنها است.
مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است. در رشد و پیدایش مدعیان دروغین مهدویت عملکرد خواص بسیار مؤثر است. نکته پر اهمیت آن است که بسیاری از ادعاهای دروغین در آغاز پیدایی، کم اهمیت جلوه میکردند. در واقع، در مقطع ایجاد این انحراف ها، کمتر کسی فکر میکرد که یک جریان کوچک و کم اثر، روزی به صورت یک فرقه و جریان، در تاریخ بماند و موجبات انحرافات گوناگون اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی را فراهم آورد.
طبعاً اگر در زمان مناسب، عالمان و حاکمان متعهد و مسؤول با این گونه انحرافات برخورد میکردند و با افشاگری یا ردیّه نویسی و حتی ایجاد محدودیت، مانع از عضوگیری و گسترش آن جریان میان مردم میشدند، میزان اثرگذاری آن محدود میشد، و طبعاً در راستای زمان، اثری از آن باقی نمیماند.
3. جعل احادیث
عقیده به مهدی موعود، چنان در ذهن و قلب مردم رسوخ کرده بود که از همان صدر اسلام در انتظار ظهورش بودند. این انتظار، در ایام هرج و مرج و بحرانها و حوادث ناگوار تاریخی، شدت مییافت. طبیعی است که جاعلان حدیث نیز از این قضیه سوء استفاده کرده و به جعل حدیث و تغییر متن آن میپرداختند.در این میان، مدعیان مهدویت نیز برای پیشبرد ادعای خویش از روایات جعلی مدد میجستند.
برای مثال، برای گسترش هرچه بیشتر ادعای مهدویت «عبیدالله المهدی» در آفریقا، داعیان اسماعیلیه بر اساس بعضی روایاتِ منسوب به اهل بیت علیهم السلام که ظهور مهدی از مغرب خواهد بود، روایاتی جعل کرده و پیش بینی میکردند ظهور، در سال غلبه فاطمیان بر آفریقا خواهد بود. آنان از امام هادی علیه السلامروایتی نقل میکردند که در سال 254ق فرموده است: «با گذشت چهل و دو سال، بلا و گرفتاریای که گرفتار آن هستید، رفع خواهد شد» (قاضی نعمان، بیتا: ص73).
مبلغان اسماعیلی برای جلب اقوام بربر و بادیه نشین به مهدویت، احادیثی جعل کردند که طبق این احادیث، مهدی موعود از بین اقوام شیعه نشین ظهور خواهد کرد. بیشتر این احادیث، ظهور مهدی را از نواحی دور دست کشورها و کنارههای سرزمینهای آباد مانند «زاب» در آفریقا و «سوس» در مغرب تعیین میکرد (ابن خلدون، 1363: ج1، ص328).
4. برداشتهای ناصحیح از روایات
کاوشها و جستارهایی که درباره احادیث صورت میگیرد، باید بر مبنای اصول و مبانی موجود در قرآن و سنت اصیل و تردیدناپذیر باشد، نه آنکه بر اساس دستمایههای ذهنی جاری در جامعه باشد. در اینجا قصد بررسی روشهای چگونگی برخورد با روایات در میان نیست؛ بلکه قصد داریم با بیان مثالی، چگونگی تفسیر ناروا از احادیث مهدویت و سوء استفاده از آن در موضوع مدعیان دروغین را روشن کنیم.
یکی از نشانههای ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، طلوع خورشید از سمت مغرب گفته شده است.[11] روایات مربوط به این نشانه، بیشتر در منابع اهل سنت آمده و آنچه در کتابهای شیعه وجود دارد، همان مضمون را تکرار کرده است. بخش عمده این احادیث، ذیل آیه 158 سوره انعام وارد شده است. اسماعیلیان، از این روایات سوء استفاده کردند و با برداشتی ناروا آن را بر مهدی فاطمی تطبیق نمودند؛ زیرا وی از منطقه «مغرب» در شمال آفریقا قیام کرد.
قاضی نعمان مورخ اسماعیلی مذهب (متوفای 363ق) نیز ضمن گزارش این حدیث، آن را پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره مهدی فاطمی دانسته است. وی مینویسد:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «در سال سیصد هجری خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد». این، حدیث مشهوری است و تا کنون خورشید از مغرب طلوع نکرده و پس از این هم نخواهد کرد؛ پس مقصود رسول خدا، قیام مهدی از مغرب است و مهدی همان خورشیدی است که فرموده سیصد سال پس از هجرت من طلوع خواهد کرد.[12]
عوامل شتابزا
1. نمونهسازی بر اساس نشانههای مهدی موعود
باید اذعان کرد که در طول تاریخ، از هیچ یک از نشانههای مهدی موعود، چون «غیبت» سوء استفاده نشده است. مسأله غیبت امام دوازدهم، هم زمان با گسترش رسالت الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه اسلامی مطرح شد و اولین سخنان درباره غیبت مهدی علیه السلام از زبان آن حضرت صادر گردید (صدوق، 1405: ص286). بر همین اساس امامان علیهم السلام نیز هر زمان به فراخور حال و وضعیت جامعه، موضوع غیبت امام دوازدهم را به شیعیان گوشزد میکردند.
انبوه روایاتی که تا زمان امام صادق علیه السلام برای شیعیان نقل شده بود، مسأله غیبت را برای بسیاری از ایشان به باوری مسلم تبدیل کرده بود که در وقوع آن شک نداشتند؛ و از امام علیه السلام درباره چگونگی آن میپرسیدند (همان: ص243) با نزدیک شدن زمان غیبت، گفتار امامان علیهم السلام در این باب تصریح بیشتری داشته و اساساً به عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در امتهای پیشین معمول بوده است.
فراوانی روایاتی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره غیبت مهدی علیه السلام نقل شده بود و آگاهیهایی که از سوی امامان علیهم السلام صورت گرفته بود، سبب شد که غیبت به صورت یک باور عمومی و واقعهای مسلم و حتمی در آید و همین امر، زمینة بهرهبرداریهای منفی بسیاری از فرقهها را فراهم کرد؛ از جمله عباسیان و اسماعیلیه پیش از ظهور علنی و فراگیر شدن خود دهها سال به دعوت مخفیانه مردم و حرکتهای پنهانی روی آوردند.
عباسیان نیز علاوه بر مخفی نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز یا دو ماه ابوالعباس سفاح را که لقب و صفات مهدی به او داده شده بود، در کوفه پنهان کردند و پس از بیعت با او گفتند: ما این نهضت را به دست عیسی بن مریم خواهیم داد (طبری، بیتا: ج7، ص423). اسماعیلیه معتقد بودند امامانشان مستورند و بعد از آنان، مهدی ظهور خواهد کرد (همان: ص428).
مهمترین فرقهای که بیشترین سوء استفاده را از روایات غیبت کرد، «واقفیه» بودند. آنان ادعا کردند که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند.جالب آنکه اولین کتابها در موضوع «غیبت» به وسیله برخی از سران واقفیه و به منظور اثبات مدعای خود درباره غایب شدن امام هفتم علیه السلام نوشته شد که در آن، ضمن بیان روایات منقول از امامان، به طرح مسأله غیبت پرداختند. علی بن حسن طائی[13] معروف به طاطری و ابن سماعه[14] هر دو از سران واقفیه میباشند که اولین کتابهای غیبت را نگاشتند. این کتابها در فاصله پنجاه سال پیش از آغاز غیبت امام دوازدهم علیه السلام نوشته شد.
از مواردی که مدل سازی بر اساس نشانههای مهدی موعود را بستری مناسب برای پیشبرد قیام خود قرار دادند میتوان به «حارث بن سریج» اشاره کرد که در سال 116 ق همراه جهم بن صفوان بر ضد بنی امیه قیام کرد. او سیاه میپوشید و پرچمهایش سیاه بود. حارث، میان پیروان خود این گونه اشاعه داد که او همان صاحب «رایات سود» است که زمینه را برای حکومت آل محمد فراهم میکند (ابراهیم حسن، 1967: ج2، ص5).
منصور دوانیقی نیز فرزندش، محمد را مهدی لقب داد به این گمان که او همان مهدی موعود باشد (مسعودی، 1409: ج1، ص330) او از روایت «اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی»[15] سوء استفاده کرد.«ابن تومرت» از مدعیان مهدویت برای خود نسب نامهای علوی ساخت، تا «مهدی» بودن وی با روایتی که فرموده «مهدی از عترت من است یا از اولاد من است»[16]هماهنگ باشد.
«محمد بن عبدالله نوربخش» نیز همانندی نامش با نام پیغمبر، سبب کمک به وی در ادعای مهدویت شد. وی که اصرار داشت این مطابقت اسمی با پیغمبر هرچه شاملتر باشد، پسر خود را قاسم نامید تا نام کاملش چنین شود: ابوالقاسم، محمد بن عبدالله (الشیبی، 1385: ص313).طرفداران مهدی سودانی، وجود خال بر گونه او را نشانه مهدویت وی میدانستند (محمد حسن، 1373: ص233).
علی محمد باب نیز که شنیده بود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از مکه با شمشیر ظهور میکند و در جای دیگر سخن از درفشهای سیاهی میرفت که از خراسان بیرون میآید، برای آنکه خویش را با حدیثهای ذکر شده هماهنگ کند، ملاحسین بشرویهای را به خراسان میفرستد تا به جمع آوری عدهای مشغول شود و سپس با پرچمهای سیاه به سوی شیراز حرکت کنند. علی محمد هم با چنین استنباطی عازم مکه شد تا با شمشیر ظاهر گردد. البته چنین به نظرمی رسد که علی محمد، به جای مکه به بوشهر رفته است (افراسیابی، 1382: ص14).
2. عوامل روان شناختی
به رغم توسعه بیش از پیش همه رشتههای علوم اجتماعی و از جمله روان شناسی و با وجود تلاش بیوقفه روانشناسان برای شناخت انسانها، انسان هم چنان موجودی ناشناخته است. با وجود آنکه برخی از ابعاد و زوایای وجودی انسانها و کنشها و واکنشهای فردی و اجتماعی مورد واکاوی عملی و نظری قرار گرفته است؛ ولی فاصله زیادی تا درک کامل انسانها و کنشها و واکنشهای وی باقی مانده است.
در سادهترین تعریف، روان شناسی، به مثابه دانشی معرفی شده است که ما را به دقایق کردار و کنه رفتار آدمی و هر موجود زندهای رهنمون میسازد (پارسا، 1366: ص2). به هر ترتیب، در علت یابی و شناسایی زمینههای پیدایش مدعیان دروغین، به عنوان یک وسیله برای دستیابی به اهداف مورد نظر، میتوان بر دانش روان شناسی تأکید ورزید. برخی عوامل روانشناختی پیدایش این گونه ادّعاها عبارتند از:
2-1. ناکامی
در مقابل ناکامی ها، تحمل افراد و گروهها متفاوت است. مفهوم «آستانه تحمل ناکامی» اصطلاحی است که بیانگر توانایی مختلف فرد و گروههای اجتماعی برابر ناکامیها است، بدون اینکه منجر به بروز رفتارهای غیر عادی شود. حاصل ناکامی، شکست و تحقیر انسانها است. ناکامیهای دوران کودکی، ناکامیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، شکست در زندگی زناشویی، در فعالیتهای مختلف اجتماعی و تحقیرهای روا شده در طول دوران زندگی از جانب دیگران در حوزههای مختلف، به واکنشهای غیر عادی افراد میانجامد (همان: ص25). تأمل در ادعاهای هر یک از مدعیان دروغین در عصر حاضر که صرفاً در راستای سودجوییهای مالی و اخلاقی مطرح میشوند، نشان میدهد بسیاری از این ادعاها از ناکامیهایی در زندگی نشأت میگیرد.
2-2. احساس محرومیت
احساس محرومیت نسبی، نارضایتی و احساس ضرر را میان قومیتها برده و آن را درونی میکند. این احساس، تودههای قومی را به عنوان یک مجموعه محروم و تحت ستم برای رفع محرومیت بر میانگیزاند. در عین اینکه احساس محرومیت میتواند بیانگر واقعیت محرومیت باشد، میتواند جعلی و توهمی نیز باشد. این ساختگی بودن و خیال پردازانه بودن، میتواند توسط دیگران نیز ایجاد و القا شود.
میان مدعیان مهدویت، فاطمیان از این موضوع بیشترین بهره را بردند. در طول چندین سال، مبلغان فاطمی با بهره گیری از ابزارهای تبلیغاتی، تلاش مضاعفی را برای گسترش احساس محرومیت قوم بربر با هدف پیشبرد قیام، به زعامت اسماعیلیان، به انجام رساندند. طرح همیشگی محرومیتهای فرهنگی و سیاسی قوم بربر در شمال آفریقا از راههای گوناگون، در تحریک قوم بربر و اعتقاد آنان به مهدویت عبیدالله المهدی بسیار مؤثر و کارساز بود.
2-3. پیشداوریهای ذهنی
پیشداوری عبارت است از واکنشی که یک شخص به کسی یا چیزی پیش از هرگونه تجربه واقعی انجام میدهد. پیشداوری بیشتر با بار و مضمون منفی همراه است. از سویی این برداشتها و پیشداوریها زمینه ساز بروز و استمرار تنشها و بحرانها است، و از سوی دیگر، منبع اصلی تفکرات غیر اصولی است.پیشداوری ذهنی هر گروه در آموزه مهدویت، نحوه برخورد آنان با این آموزه را نشان میدهد؛ برای نمونه این پیشداوری یا تصور قالبی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور با خشونت هرچه تمامتر با دیگران مقابله میکند، از پیشداوریهای ذهنی در این زمینه است.
پیشداوریهای ذهنی مردم فقیر و ستم کشیده شمال آفریقا، به پیشبرد ادعای مهدویت عبیدالله المهدی کمک شایانی میکرد. ابوعبدالله شیعی به اقوام بربر افریقیه میگفت: مهدی موعود، زنده است و بین آنها زندگی میکند (قاضی نعمان، بیتا: ص73). آنان نیز مهدی موعود را بین خود جست و جو میکردند. نقل روایاتی با این مضمون که مهدی موعود از سرزمین مغرب طلوع خواهد کرد نیز بر پیشداوری ذهنی مردم ستم کشیده آفریقا افزود.
3. عوام فریبی
عوام فریبی بدین معنا است که شخصی به جای استدلال و اقامه برهان برای اثبات یک عقیده، سعی میکند از راه تحریک احساسات و هیجانهای جمعی پیش رود و نوعی اقبال عمومی نسبت به نتیجه مطلوب خود به دست آورد. شخص عوام فریب، در صدد است به دیگران القا کند اگر سخنان او را نپذیرند، گویی با جمع مخالفت کرده است.در عوام فریبی مطلب، چنان به فرد القا میشود که میپندارد همة اطرافیان آن را پذیرفتهاند و نپذیرفتن آن، جا ماندن از کاروان است (خندان، 1380: ص75). از مصادیق عوام فریبی میتوان به این موارد اشاره کرد:
3-1. زهد فروشی
زهد فروشی خود عاملی دیگر در رشد و گرایش به مدعیان مهدویت است. آنان، میان توده مسلمین که مقابل تنزل اخلاق و روح دنیاپرستی، یک روحیه منفی به خود گرفته بودند، مورد تعظیم و احترام قرار میگرفتند و از این نظر، اسباب تشویق و دلگرمی و در نتیجه نفوذ معنوی آنها فراهم بود.قاضی نعمان در دعائم الاسلام مینویسد:
شیوه و روش همراه زهد، تواضع، وقار و وفای به عهد و امانت ابوعبدالله شیعی موجب خوشنامی و تخریب هرچه بیشتر شخصیت والی افریقا شد و زمینه را برای پذیرش و گرایش مردم به مهدویت «عبیدالله المهدی» مهیا ساخت (قاضی نعمان، 1963: ص154).کشی رحمت الله علیه معتقد است وفاداری مردم به «احمد بن هلال عبرتایی» که در غیبت صغرا ادعای نیابت کرد، عمدتاً از اعتقاد روحانی و درونی منشعب نمیشده؛ بلکه ناشی از ریاکاریهای عرفانی او بوده است (طوسی، 1348: ش1020).
ابن خلدون نیز معتقد است زهد فروشی و ریاکاریهای عرفانی «محمد بن تومرت» تأثیر بسزایی در گرایش مردم به وی داشته است. ابن خلدون مینویسد. «وی، هیچ گاه زن نگرفت و جامه وی عبایی خشن بود» (ابن خلدون، همان: ج5، ص240).محمد بن فلاح حرکت خود را با اقدامات صوفیانهای آغاز کرد. یک بار به مدت یک سال تمام در مسجد جامع کوفه اعتکاف کرد. غذایش اندکی آرد جو بود که با آن میزیست. سپس با هیأتی صوفیانه دعاوی خود را آشکار کرد (هالت و دالی، 1366: ص287).
دربارة مهدی سودانی نیز در سودان شایع شد که وی عابد و متصوف و صاحب رؤیاها و شنونده صداهای ویژهای است. عدم توجه به ظواهر دینی و بخشش هدایایی که برای او میآوردند، در چشم فقرا و عموم مردم، چهرهای زاهدانه و بیاعتنا به دنیا برای او میساخت؛ به خصوص که وی مردم را به اسلام اصیل فرا میخواند (همان: ص100).
3-2. ادعاهای واهی
از موارد عوام فریبی، ادعاهای واهی و غیر قابل اثبات است. دربارة «مهدی سودانی» نقل شده است که میگفت:در بیداری به حضور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم. همراه حضرت، خلفای راشد و پیامبران گذشته چون خضر نبی حاضر بودند. حضرت دستم را گرفته و بر صندلی مخصوص خود نشاند و به من فرمود: «تو مهدی منتظَر هستی».[17]
نتیجه
در جمعبندی آنچه گذشت، جای تردید باقی نمیماند که:
ادعاهای دروغین مهدویّت به یک باره رخ نمینمایند؛ بلکه زمینههای فکری، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در پیدایی آنها اثرگذارند. چالش ها، نزاعها و کشمکشهای سیاسی، قبیلهای، عقیدتی و فکری، فقر اقتصادی و فرهنگی، سرخوردگی مردم و نبود انسانهای روشنگر و راهنما زمینه را برای اینکه هر روز کسی سربرآورد، بانگی سر دهد و بدعتی ساز کند، آماده میسازد.
مذهبها و مسلکهای انحرافی، در مرداب میرویند. وقتی مردمانی به سبب فقر فرهنگی و دور افتادن از آیین ناب و فقر اقتصادی و برق تازیههای استبداد، از پویایی باز ایستند و زمینگیر شوند، کم کم به مرداب تبدیل میشوند. و در این مرداب است که گیاهان تلخ، سمی و کشنده میرویند.
منابع و مآخذhttp://www.alvadossadegh.com/fa/article/101-enheraf/34606--3.html
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.